سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهندسی توسعه نظام اجتماعی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تحلیل اقتصاد سرمایه داری و اثرات سوء آن بر جامعه (2)

فصل دوم: مناسبات نظام سرمایه‏ داری و اثرات سوء آن
در فصل گذشته حکومت سود سرمایه و ساختار سرمایه‌داری بر جریان‌ امور مورد دقت قرار گرفت اکنون در فصل جدید به بررسی آثار و ناهنجاری‌های این مدل در جامعه می‌پردازیم.
1. اثر اول: اختلاف طبقاتی در مصرف و پیدایش تحقیر و تجلیل
    شاید کسی بپرسد که چه عیبی دارد که روال اقتصادی همین گونه که است باشد ؟ در پاسخ می‌گوئیم ممتنع است که سرمایه علت انگیزش بشود مگر اینکه اختلاف در مصرف درست شود؛ یعنی سرعت و نرخ شتاب موقعی بالا می‏رود، که در تمرکز سرمایه اختلاف طبقه باشد.
    لذا کارشناسان اقتصادی می‏گویند باید سود سرمایه تضمین بشود، تا تجمع پیدا کند و در بانک بیاید و تا آخرین مرحله را طی کند. لذا زمانی که گفته می‌شود سود سرمایه باید تمرکز پیدا کند، در این صورت حق مصرف بر اساس میزان قدرت تمرکز پول شکل می‏گیرد. چون باید دائم‏افزایی به نفع پول تضمین شود والاّ پول تمرکز پیدا نمی‏کند. اگر پول گذاشتن در بانک برای شما سود نداشته‏باشد، خودتان آنرا بکار خواهیدگرفت. دومین کاری که آقای هاشمی بعد از تأسیس و گسترش شرکتها انجام داده‏است، بالابردن نرخ بهره بوده‏است که بدین وسیله توانسته تمرکز سرمایه ایجاد کند. حال که نرخ ربا را بالا می‏برند، برای سرمایه‏ گذاری کردن ناچارند که دغدغه یا تقوای مادی درست کنند.
در مدل سرمایه‌داری این گونه بیان می‌شود که تا اختلاف طبقاتی نباشد، شتاب در انگیزش صورت نگرفته و بتبع اطاعت و فرمانبری و عهده‏ پذیری ایجاد نمی‏شود. لذا در تحقق اطاعت و فرمانپذیری اختلاف طبقاتی یک اصل مسلم است.
این اختلاف طبقاتی حتماً نسبت به طبقه پائین قاعده هرم، تحقیر می‏آورد و نسبت به آن طبقات بالا هم تجلیل می‏آورد. طبقه بالا را مسلط می‏کند و به او اذن تکبّر می‏دهد. به او حق خود را بزرگ دانستن و با هرگونه بی‏ انضباطی برخورد شدید کردن می‏دهد، شاید بگویید برخورد شدید به چه معنا است؟ یعنی کار را از او گرفته و او را تحقیر می‏کند. پس انگیزش در سرمایه‏ داری بوسیله اختلاف طبقه انجام می‏گیرد، لذا در این دستگاه می‏گویند اگر اختلاف طبقه را بردارید، انگیزه از بین می‏رود. بنابراین حتماً باید بین مالک و سرمایه‏دار و متخصص اختلاف طبقه در مصرف باشد؛ تا انگیزه پس‏انداز بوجود بیاید و انگیزه تجمع بوجود بیاید تا در نهایت سرمایه احترام داشته‏باشد. نه‏ تنها بین سرمایه‏ دار و مدیر، بلکه بین مدیر و متخصص هم باید اختلاف باشد. سرمایه‏ دار باید بتواند نسبت به مدیر آمر باشد. مدیر هم باید بتواند نسبت به متخصص آمر باشد و متخصص هم باید نسبت به تکنسین آمر باشد و تکنسین هم باید نسبت به کارگر ساده آمر باشد. نظام سرمایه‏داری این سلسله مراتب امر و نهی و ولایت مادی را از طریق نحوه توزیع ثروت اعمال می‏کند. می‏گوید اگر می‏خواهید زندگیت مرفّه باشد، باید در تعاریف طبقه‏بندی‏شده نظام من جای خود را عوض کنید.
    این نظام می‏گوید برای مدیران ارشد سرمایه، ما نسبت به انواع جراحی‏ها که برای زیبایی و التذاذات سرمایه‏داران لازم باشد، بهترین وسایل را ایجاد می‏کنیم، چون سرمایه‏دار، خریدار هست، سرمایه‏گذاری می‏کند و تحقیقات انجام می‏گیرد و بنفع همین قشر کوچک این تکنیک استفاده می‏شود. اما طبقات ضعیف برای اینکه به حداقل بهداشت دسترسی پیدا کنند، باید به آنها کمک شود، چون اینها اقشار آسیب‏پذیر هستند - دقت می‏کنید که در کلمه اقشار آسیب‏پذیر، بزرگترین تحقیر خوابیده‏است و اصلاً با عزت نمی‏سازد - اینها را بیمه می‏کنیم؛ یعنی این بیچاره‏ها نتوانسته‏اند در رده‏های بالاتر بیایند، لذا نسبت به اینها ترحم می‏کنیم.!
بنابراین در نظام سرمایه‏داری انگیزه به صورت طبقاتی تحریک می‌شود، اما در جامعه انقلابی، تحریک بلافاصله این نتیجه را می‏دهد که بازار کار، گران بشود، یعنی شما خیال نکنید که در تبلیغات تلویزیون فقط متخصصین مصرف‏کننده هستند بلکه بچه کارگر تکنیسین و کارگر ساده هم از پدر خود می‏خواهد که همین محصولات را بخرد. چون این جرأت پیدا شده، این را کسی نمی‏تواند علاج کند، علاج شدنی نیست. ممکن است کسی را بی‏دین کرد ولی نمی‏توان او را تحقیر کرد، او درگیر می‏شود و حق خود را می‏خواهد، جوان و فرزند این فرد حق خودشان می‏دانند و در برابر سرمایه‏ دار می‏ایستند، یعنی یک ناهنجاری در نظام اقتصادی وجود دارد.
   لذا  در جامعه‏ای که شما پذیرفته‏باشید شتاب به نفع تمرکز سرمایه باشد، در آنصورت اختلاف طبقاتی به وجود خواهدآمد؛ ولی جامعه انقلابی، اختلاف طبقاتی را شکسته‏ است بلکه اصلاً علیه اختلاف طبقاتی انقلاب شده‏است؛ یعنی برای «عدالت اجتماعی» انقلاب شده‏است و مفهوم «عدالت اجتماعی»، ضد «طبقه» است به این معنا که می‏گوید بر اساس استکبار مالی، تحقیر نکن! ولی نظام سرمایه‏داری می‏گوید بیشتر مصرف کن تا سرمایه نیرومندتر شود. پس دو جهت با 180 درجه اختلاف وجود دارد: یک جهت، جهت انقلاب است که می‏گوید: ارزش انسان، حرف اول را می‏زند، سرمایه برای انسان است نه انسان برای سرمایه. جهت سرمایه‏داری می‏گوید: باید نیروی کار انسان (به معنای بازار کار) در کنار بازار کالا به نفع رشد بازار سرمایه بچرخد؛ یعنی به انسان به صورت کالا نگاه می‏کند و برای هر فرد قیمت تعیین می‏کند؛ یعنی تعیین می‏کند که حق مصرف او در جامعه چقدر است. بعد می‏گوید: حق مصرف یک طبقه بدلیل داشتن سرمایه بیش از دیگران است و هر فردی به میزانی که توانسته‏باشد سرمایه را انباشته کند به همان میزان حق مصرف دارد. بعد از مرحله مصرف اختیار توزیع کالا را نیز به سرمایه داده‏است. انحصاراتی را به او داده و از او حمایت می‏کند. پس یک اختیاراتی را در تمرکز سرمایه و ساختار آن به او داده‏است به گونه‏ای که اختیار تصمیم‏گیری انسان بوسیله کمیّتها باعث می‏شود تا مدیرعامل خادم توسعه سرمایه گردد. در پایان دولت نیز خادم توسعه سرمایه می‏شود. پس مدیرعامل، مدیر بانک، مدیر سیاستگذاری پولی، مدیر سازمان برنامه و در پایان مدیریت دولت، مجریان توسعه سرمایه خواهندشد. در این صورت «سرمایه»، محور اصلی اندازه‏گیری همه چیز می‏باشد؛ اما انقلاب ضد این را گفته‏است.در نظر کسی که می‏گوید بر اساس توسعه سرمایه مصرف کنید، عیبی ندارد که یک پالتو یا یک مانتوی 200هزار تومانی برای یک سرمایه‏دار باشد، عیبی ندارد یک گلدان 500هزار تومانی کنار کلکسیون خانه‏ او باشد. می‏گوید عیبی ندارد که مرتباً وسایل منزل این فرد، وسیله تحقیر نسبت به کسانی شود که در نظام سرمایه‏داری فاقد سرمایه هستند. پس در اینجا مصرف، وسیله انگیزش است؛ یعنی با تحقیر و تجلیل ایجاد حرکت می‏کند.
وقتی قرار شد مصرف یک قشری را بالا ببرید اگر این تحقیر را جامعه بپذیرد، معنای آن  این است که تسلیم شود که مصرف نکند؛ یعنی بگوید: من در پایین هرم قاعده از حداقل زندگی تعریف‏شده در نظام اسلامی نیز منصرف می‏شوم؛ مثلاً از کولر، یخچال و مانند آن استفاده نمی‏کنم. بعد در مقابل خانواده خود سرافکنده شده و قبول می‏کنم که افراد ضعیف و بدبختی هستیم. امّا اگر روحیه انقلابی داشته‏باشد، می‏گوید قرض می‏کنم و این اجناس را خریداری می‏کنم. در این صورت کالا گران می‏شود؛ چون یک حجم قابل ملاحظه‏ای از ثروت جامعه به تشریفات تخصیص پیدا کرده‏است؛ در بخش توزیع به نفع سرمایه‏دار شده‏است. علاوه بر این آنها هم وقتی می‏بینند شما حاضر به تحقیرپذیری نیستند مجبور می‏شوند مرتباً آن طرف کفه را سنگین‏تر کنند؛ زیرا می‏خواهند انگیزش ایجاد کنند و مدیرِ پذیرفته‏شده بسازند
2. اثر دوم: ایجاد انحصار برای تضمین سود سرمایه‏
در این نظام رشد تکنولوژی هزینه خود را بر اقشار مستضعف تحمیل می‏کند. فرضاً قبلاً این نوع قلم در بازار بوده‏است، اما قلم جدید آمده که قلم برتر از قبلی است. یک مقدار از بازار این قلم را اشباع کرده‏است، لذا این قلم اولی به نسبت از بازار کنار رفته‏است؛ یعنی کارخانه، تولید و بازار این قلم اولی بنحوی کم شده‏است. وقتی بنحوی کم می‏شود، معنای آن این است که این ارزانتر شده‏است، پس قیمت این سرمایه‏ایی که صرف چرخ درست‏کردن مداد اولی شده تا صرف ذغال آن مداد شده‏است، پائین آمده‏است. اما سرمایه‏دار ضرر نمی‏کند، چون سرمایه‏دار قلم خود را از طریق انحصار می‏فروشد. قلم دوم را هم بگونه‏ایی دیر وارد بازار می‏کند که قلم اول ورشکست نشود، اما ضرر آن را بر نیروی کار وارد می‏کند. چون سرمایه‏دار می‏گوید باید سود سرمایه من تضمین بشود، شاید بگویید پس چرا خیلی از کارخانه‏ها با ضرر فروخته می‏شود؟ می‏گوئیم به کجا فروخته می‏شود؟ به کشورهای جهان سوم و کشورهای دیگر فروخته می‏شود؛ یعنی فقر را به جای دیگر می‏فرستند؛ یعنی این تکنیک ضعیف را بجای دیگر می‏فرستند. یعنی در مقیاس جهانی آنها نیروی کارشان را ارزان می‏فروشند، چون محصولی که تولید می‏شود، قابل رقابت با قلم دوم نیست، لذا می‏گویند این صنعت صادر به کشوری شود که نیروی کارشان را ارزان می‏فروشند.
بنابراین هر تکنیک جدیدی که بوجود می‏آید باید محصولات قبل اُفت کند، اما انحصار سر راه این افت هست، تا آنجایی که بتوانند از طریق انحصاراتی که هست مانند سرقفلی نمایندگی و کلیه ابزارها و موافقتهایی که دولت باید بعنوان خدمت ارایه بدهد، یا جلوگیری از خرید و فروش بعضی از اقلام و... همه اینها بکار گرفته می‏شود تا سود ثابت سرمایه مرتباً افزایش پیدا کند. اگر این کارها مؤثر واقع نشد، آنوقت می‏گویند این تکنیک را به یک کشور دیگر بفروشید تا از آنجا پول آن به اینجا برگردد و درست چرخش یابد.

3. اثر سوم: تغییر معنای فقر و نیاز
فقر همان احساس نیاز و عدم قدرت ارضاء است، در تبلیغات سرمایه‏داری مرتباً نیاز ایجاد می‌شود، آنهم نیاز پذیرفته شده اجتماعی! نیاز چند نوع است، یک نوع آن این است که شما بدلیل گستاخی انقلابی حاضر به پذیرش تحقیر نیستید و می‏گوئید که دیگران که دارند چه چیز آنها از من بهتر است؟ پس ما هم باید داشته‏ باشیم. این یک مرحله از نیاز هست. یک مرحله دیگر این است که یک نیاز به پذیرش می‏رسد؛ یعنی آنقدر تبلیغ می‏کنند که کم‏کم اگر چیزی را نداشته‏ باشید، خانواده شما احساس حقارت می‏کنند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا انجم شعاع ( چهارشنبه 93/4/4 :: ساعت 6:57 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
گزارش نشست علمی انجمن فقه در موضوع: وقف پول از دیدگاه امامیه
خلاصه طرح مطالعاتی استراتژی توسعه صنعتی کشور مسعود نیلی
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(4)
فلسف چگونگی اسلامی(3)
فلسفه چگونگی اسلامی (2)
فلسفه چگونگی اسلامی(1)
به مناسب هفته افشای حقوق بشر غربی
تبیین و تعمیق مولفه های صنعت موضوعاً براساس فلسفه شدن اسلامی د
جلسه اول سلسله نشست های انقلاب اسلامی- حجت الاسلام صدوق
تعریف سیستم و نگرش سیستمی
[همه عناوین(83)]

>> بازدید امروز: 50
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 69448
» درباره من

مهندسی توسعه نظام اجتماعی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب