سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهندسی توسعه نظام اجتماعی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت

 

چکیده:

 شاکله پدیده مکتب  و مدرسه درس آموز شهید سلیمانی بعنوان یکی از جریانات و ایام الله تاریخ تشیع و واجب های فراموش و مغفول مانده و چرائی و چیستی و چگونگی شناخت این مکتب در گستره ای از تاریخ تشیع و فرهنگ انقلاب اسلامی ملاحظه شده  و در ادامه موانع و الزمات انتقام سخت  و چگونگی تمرین جمعی امت برای این انتقام در عرصه نرم افزاری بر اساس مقیاس جامعه شناسی الهی مورد دقت قرار گرفته است.  

کلیدواژه

ایام الله تاریخ. مکتب سلیمانی. انتقام سخت. بیانیه گام دوم

 مقدمه

مکتب سلیمانی آغازی است دوباره بر یادآوری ایام الله های فراموش شده تاریخ تشیع و اینکه عواقب فراموشی ها و غفلت ها چه بر سر امت و تمدن اسلامی آوره و می آورد تاریخ در تکرر دائمی خود چه جانهای عزیزی را به مسلخ برده است. این مقاله تقدیم می شود به ابرمرد تاریخ و بزرگ‌معلمِ «عرفان حماسه محور» و «اخلاق و تهذیب انقلابی» و «معنویتِ جهادبنیان»، آن برپادارنده شور حسینی امام روح الله الموسوی الخمینی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شبهای جمعه که با قرار گرفتن در نوک پیکان درگیری با کفر مدرن، قله‌های معنویت جهادی و عرفان انقلابی را در نوردید و دل ملت ایران را با خود بُرد که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقه‌ای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریت‌هایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمی‌توانم انجام‌شان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بی‌دریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی فرج و ماموریت زمینه‌سازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به الگوی مصرف دنیاپرستان سازگار نیست  .

تقدیم به به شخصیتی که در وصیت‌نامه‌اش همین فراز مناجات شعبانیه (ما اظنّک تردّنی فی «حاجهٍ» قد افنیت عمری فی طلبها منک) را به زبان شیرین خودش ترجمه کرد:

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ ... عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

 

1.      مکتب مقاومت در گذر ایام الله تاریخ

مقام معظم رهبری در 27 دی ماه 1398 در خطبه های نماز جمعه پس از شهادت حاج قاسم و پاسخ موشکی سپاه به موضوع ضرورت یادآوری و توجه به ایّام الله و جلوگیری از فراموشی آن در غبار اتفاقات پرداخته و فرمودند ایّام الله روزهای ظهور غلبه‌ی دستگاه خدای متعال است که در آن دست قدرت خداوند دیده می‌شود و این اتفاق و شهادت حاج قاسم و تشییع باشکوه ایشان در کشور و منطقه و انعکاس جهانی آن، یکی از روزهای و مصادیق ایام الله است هیچ مسئله ای نباید آن روزهای به‌یادماندنی را تحت الشعاع قرار دهد. ایشان لازمه درک عمیق، ارزش گذاری و قدردانستن ایام الله را این حقیقت برشمردند که باید به حاج قاسم عزیز و ابومهدی عزیز به چشم یک فرد نگاه نکرد بلکه باید آنها را یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس آموز دید.

با این بیان به نظر می رسد ضرورت توجه به ایام الله و علل فراموشی و عواقب آن مساله مهم و اساسی می باشد. این سوال در ذهن رقم می خورد نکند عدم توجه به ایام الله علت این همه مصائبی باشد که در طول تاریخ بر ما رقم خورده یا رقم خواهد خورد.!  با این معیار مروری خواهیم داشت به ایام الله در گذر تاریخ و تاثیر عدم توجه به این موضوع در مصائب و اتفاقاتی که بر این امت و خصوصا جامعه شیعه وارد گردیده است.

1/1. ایام الله غدیر واجب فراموش شده

عبدالله بن عمر در یکی از گفت و گوهایش با امیرالمومنین(ع) خطاب به حضرت می‌گوید: «قریش چطور تو را دوست بدارد در حالی که در جنگ بدر و احد 70 نفر از بزرگان و اشرافشان را به قتل رسانده‌ای؟!» و این گونه با صراحت به روابط سیاسی آن دوران اشاره می‌کند. حضرت نیز در پاسخ شعری می‌خواند: «ما ترَکت بدرٌ لنا مَذیقاً / و لا لنا من خلفنا طریقاً». به تعبیری می‌فرمایند جنگ بدر همه پل‌های پشت سر ما را خراب کرد تا به جاهلیت برنگردیم. همچنین از امام سجاد(ع) پرسیدند که چرا قریش با امیرالمومنین(ع) دشمن بود؟ حضرت پاسخ داد: «امیرالمومنین(ع) کسانی از قریش را که وارد جنگ شدند، کشتند و آنان که در جنگ نبودند را به عاری و ذلّت کشاندند.» این روند تا آن جا پیش رفت که یزید ملعون گفت: «کاش بزرگانم که در بدر کشته شدند بودند و می‌دیدند چه انتقامی گرفتیم؟» پس حضرت به تبعیت از نبی‌اکرم(ص) به جنگ روابط اجتماعی و سیاسی جهانی رفتند و از صاحبان آن روابط خون بر گردن گرفتند.

نبی اکرم (ص) بوسیله کمک و حمایت امیرالمومنین (ع) با روابط اجتماعی مادی حاکم درگیر می شوند. لذا همه کسانی که با نهضت نبوی مناصب و مشتهیات خود را از دست داده بودند، احساس می‌کردند با این انقلاب، فرمانشان دیگر جریان نمی‌یابد و کم کم زیردستانشان جرئت مقابله با آنان پیدا می‌کنند. لذا مدت ها قبل از رحلت پیامبر (ص)، برای تشکیل امت نفاق تلاش کردند و پس از رحلت ایشان، از فرصت پیش آمده استفاده خود را نمودند و میوه مد نظر خود را چیدند و سقیفه را رقم زدند و در نتیجه نه تنها همه اتمام حجت ها و مظاهر قدرت الهی فراموش گردید بلکه تا جنایت شهادت حضرت زهرا(س) نیز پیش رفتند.

اساسا سقیفه بنی ساعده، صرفا یک سایه‌بانی که زیرش چند نفر جمع بشوند نبود بلکه مظهر روابط اجتماعی قبیله‌محور بود. «سقیفه» مرکز تصمیم‌گیری فرهنگِ قبیله‌محور نسبت به اوضاع «مدینه» بود. در برخی از روایات منقوله ائمه معصومین(ع)، آمده است که مردم پس از رحلت پیامبر(ص) به جاهلیت بازگشتند و حتی انصار به هنگام بیعت با «سعدبن عباده» در «سقیفه بنی ساعده»، همان رجزها و شعارهای دوران جاهلیت را در تجلیل او می‌خواندند.

در روایتی منقول از امیرالمومنین(ع) وقتی سائل از علت کنار گذاشته شدن ایشان و حاکم شدن خلیفه سوم پرسش می‌کند و از حضرت می‌خواهد تا تلاش نماید که حکومت را به دست بگیرد؛ حضرت پاسخ می‌دهند: «آیا فکر می‌کنی که اگر مردم را به خود دعوت کنم 10 درصد آنان با من بیعت می‌کنند؟! من امید ندارم حتی 2 درصد آنان بیعت بکنند. چنین اتفاقی به این دلیل است که مردم به قریش می‌نگرند و قریش می‌گوید: اهل بیت(ع) خودشان را افضل از دیگران و اولیای امر می‌دانند و برای ما هیچ سهمی از قدرت قائل نیستند لذا اگر آنان به قدرت برسند به هیچ کس سهمی از قدرت داده نمی‌شود ولی اگر در غیر آنان باشد قدرت بین آنان می‌چرخد.

اصحاب سقیفه همانند همه منافقین در ابتدای امر روابط کفر آمیز قبیله‌محور را به صورت علنی و صریح مطرح نکردند بلکه آن روابط را در پوششی دینی یعنی «شورای مسلمین» مطرح نمودند و همین شورا وسیله تبدیلی برای آشکار شدن قبیله محوری گردید.

بنابراین رسول اکرم(ص) در نهضت خود برای آن که کلمه توحید را محقق کنند و امنیت را برای خداپرستی و توحید فراهم نمایند، با همه صاحبان مناصب اجتماعی چه نزدیک و چه دور درگیر شدند و وقتی سرشان را بر زمین گذاشتند همه کسانی که صاحبان این روابط اجتماعی بودند و منتفع از آن بودند، آماده بودند که انتقام کامل و تمام عیاری از نزدیک‌ترین افرادِ به این نهضت و به این شعار بگیرند. مظهر درگیری با آن قدرتها پس از نبی اکرم(ص)، حضرت امیرالمومنین(ع) بودند. در نظام قبیله محور، اگر فردی از قبیله‌ای کشته می‌شد تمام آن قبیله خون خواهش می‌شدند و عظمت و اقتدار قبائل اساسا به چنین امری تعریف می‌شد، به همین دلیل کسی جرئت درگیری و قتال با مشرکین را نداشت و تنها کسی که با شجاعت پا در میدان می‌گذاشتند امام علی(ع) بودند. به همین دلیل از او کینه بر دل داشتند و تمایل نداشتند که او ولی و خلیفه پس از پیغمبر گردد و پس از رحلت پیغمبر(ص) افرادی با تکیه بر جامعه‌شناسی دقیق، بر موج این کینه و نفرت ِحاصل از به هم خوردن هویت‌ها و مناصب و روابط اجتماعی، سوار شدند و فضای اجتماعی را به گونه ای مدیریت کردند که حضرت ولایت جامعه را به عهده نگیرند.

با این اخلاق قبیله محوری که مظهر دنیاپرستیِ روسای قبائل بود و با آن حاکم و محکوم و نظم اجتماعی درست شده بود، قرنهای متمادی امم مختلفی فریب خورده بودند اما پیامبر اکرم(ص) به همراه امیرالمومنین(ع) در 13 سال این رابطه جهانی- و نه فقط رابطه اجتماعی را شکستند و توانستند حکومتی را تأسیس کنند.

اکنون عید غدیر نیز به عنوان عیدالله الاکبر یوم الله به شمار رفته و فراموشی آن از جمله‌ی فراموشی ایام الله به حساب می‌آید؛ خصوصا با همه‌ی تأکیدهای مکرّر و اتمام حجّت‌های متعدد بر حق جانشینی ایشان. البته ابلاغ ولایت توسط پیامبر(ص) در روز غدیر، یکی از این اتمام حجتها به شمار می‌آید و باید معجزات تکوینی‌ای چون فرود آمدن ستاره‌ی آسمان در منزل امیرالمومنین(ع) را نیز به چنین اتمام حجت‌هایی افزود. روایاتی که در توضیح شأن نزول سوره نجم در مصادر روایی شیعه و اهل سنت وارد شده است، اشاره به چنین معجزه تکوینی‌ای دارد.

چطور این فراموشی به جایی می‌رسد که بلافاصله بعد از رحلت نبی اکرم(ص)، غصب خلافت صورت می‌گیرد و به آن اکتفا نشده بلکه آن چنان مصائب سنگینی را نیز بر سر حضرت زهرا(س) درمی‌آورند؟! لذا درس گرفتن از حوادث پس از رحلت پیغمبر(ص)، برای جلوگیری از تکرار آن در «عصر غیبت» و جلوگیری از فراموشی ایام الله بسیار با اهمیّت است.

1/2. ما و ایام الله انقلاب اسلامی

اگر به گفت و گوهای برخی اصحاب با نبی‌اکرم (ص) پیش از جنگ بدر مراجعه کنیم می‌بینیم که عده ای از آنان نیز پس از تصمیم نبی اکرم برای جنگ با سپاه قریش ترسیدند و به پیامبر(ص) می‌گفتند که در مقابل ما قبیله قریش با تمام عظمت و قدرتش است که تا کنون ذلیل نشده است. در جنگ تحمیلی نیز این شبهات به نحو پیچیده‌تری مقابل ما قرار گرفت و عده ای بر اساس عقلانیت کلاسیک نظامی می‌گفتند: «چطور با ارتش صدام بجنگیم که از نظر قدرت نظامی، بر ما غالب است؟! تمام قدرتهای جهانی از او حمایت می‌کنند، جنگ افزارهای سنگین و مختلفی در اختیارش قرار داده‌اند و همچنین از جهت اطلاعاتی، قوی‌ترین سرویس‌های جاسوسی دنیا او را پشتیبانی می‌نمایند. اما در مقابل، ارتش ما فروپاشیده است، فرماندهان ارشدش رفته‌اند و استفاده از ابزارهای جنگی را نیز بلد نیستیم. چرا که تا کنون ارتش وابسته به مستشاران آمریکایی بوده است.

در این فضا با توجه به دستور امام (ره) که باید زمین‌های از دست رفته باز پس گرفته شود، در نیروهای مومن انقلابی شجاعتی ایجاد شد که توانستند در معادلات جنگ و علم جنگیدن به صورت تجربی و میدانی تغییراتی انجام دهند. لذاست که در نوشته‌های امثال شهیدحسن‌باقری می‌بینیم که می‌گوید: «این نحوه جنگیدن فایده ای ندارد و باید استراتژی جنگ را عوض کرد». این همان شجاعتی است که در عقلانیت و روابط کلاسیک نظامی دست می‌برد و عقلانیت جنگی و طراحی عملیات را بر محور شهادت‌طلبی عملا تغییر می‌دهد.

پس رقم خوردن ایام الله‌ِ فتح خرمشهر که امام گفتند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» به خاطر آن بود که جلوی قدرت عینی روش مرسوم جنگیدن در جهان تسلیم نشدیم بلکه در آن تغییراتی صورت گرفت؛ نه این که صرفا با شعار یا حسین و با اخلاص پیروزی‌ها رقم بخورد بلکه همان طور که رهبری برای شهید_قاسم_سلیمانی فرمودند، این شجاعت روحی و اخلاص با «تدبیر» ترکیب شده بود. این تدبیر یعنی به این نتیجه برسید که برای شهادت طلبی چه لوازم عقلی و تخصصی و علمی‌ و تجربی و میدانی ایجاد بکنید. این با جنگیدن برای حفظ جان که در جنگ‌های کلاسیک رائج است، خیلی تفاوت دارد

بنابراین انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) و با همراهی ملت ایران، توانست با تمسک به راه نبی اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع)، روابط سیاسی مدرن مادی و دوگانه «یا شرقی یا غربی» را شکسته و اسلام را از خرده فرهنگ به یک طرف معادلات جهانی تبدیل کند و دوگانه «اسلام و استکبار» را در عالم جایگزین نماید و توانسته است با وجود به تعبیر مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم «وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر می‌رسیدند» 40 سال مقاومت کند و باقی بماند.

اما خطر آن وسوسه ها همچنان ما را تهدید می‌کند؛ چرا که روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی مادی جهانی همچنان به صورت همه جانبه ما را در معرض تغییر سیرت انقلابی مان قرار می دهد و می‌تواند ایام الله را به فراموشی بسپارد و این گونه آن قدرت الهی‌ای که ایجاد شده است در معرض خطر قرار بگیرد.

انقلاب اسلامی نیز به رهبری امام خمینی(ره) و همراهی ملت ایران، روابط سیاسی مادیِ «یا شرقی،یا غربی» را شکست و دوگانه «اسلام و استکبار» در جهان حاکم کرد؛ لذا همان گونه که پس از نهضت نبوی جنگ‌های متعدد ایجاد شد، دشمنان انقلاب نیز بحران های امنیتی و جنگ تحمیلی را بر کشور ایران تحمیل نمودند.

پس برای دعوت به توحید، باید نظم اجتماعی مادی شکسته شود تا منطقه تنفسی برای پرستش خداوند ایجاد گردد و از آن جا که نظم اجتماعی حاکم، صاحبانی دارد قطعا به مقابله می‌پردازند و جنگ هایی به پاخواهند کرد.

 1/3.  شهید سلیمانی و ایام الله دیگر

در عصر حاضر به تعبیر بیانیه گام دوم: «شرق و غرب مادی جهان را برای خود تقسیم کرده بودند» و قدرت و آیات الهی و حقانیت دین را به انزوا برده و آن را خرده فرهنگ کرده بود. زیرا تأمین حتی ساده‌ترین نیازهای زندگی مردم مثل نان و آب محتاج « علم، تکنولوژی و سرمایه » فراوان است که تأمین این 3 در دست ابرقدرت های شرق و غرب بود.

اما حضرت امام (ره) با تکیه به قدرت الهی و ایمان مردم ایران و با طرح شعار «نه شرقی و نه غربی»، این الزام عینی و ادبیات علمی‌اش را شکست. به عبارت دیگر هیبت کفر مدرن جهانی شکسته شد. بله؛ حکومت اسلامی نیز مسئول تأمین نیاز مادی مردم هست ولی آیا زندگی مادی «محور» باشد یا «تابعی» باشد از پرستش خدای متعال و قدرت مؤمنین در مقابل قدرت کفر؟

قدرت های استکباری جهان پیش بینی می‌کردند انقلاب اسلامی بیشتر از 6 ماه دوام نمی‌آورد چون می‌دیدند که برای تأمین نیازمندی‌های مردم، بهره‌مندی از علم و سرمایه و تکنولوژی ضروری است و نظام اسلامی نیز با صاحبان این ضروریات درافتاده، بنابراین تاب مقاومت نخواهد داشت. ولی همان طور که در بیانیه گام دوم آمده است: نظام اسلامی «در برابر همه وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر می‌رسیدند از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرد»؛ اساسا کارآمدی نظام هم با همین امر معنا می‌یابد.

به نظر می‌رسد شهادت حاج قاسم سلیمانی، حجت الهی بر حقانیت نظام اسلامی بود چرا که با وجود همه‌ی این وسوسه‌ها و الزام‌های عینی برای زندگی در قرن حاضر، به گونه‌ای در پی‌گیری آرمان‌هایش مصر بوده و با نظام استکبار درگیر شده است که آنان مجبور شدند علنا یک مقام رسمی کشور را ترور کنند. این بیانگر اوج اخلاص و صداقت رهبری از یک طرف و اوج ایمان و غیرت دینی ملت ایران از طرف دیگر است.

 اساسا اخلاص و ایمان مقام معظم رهبری یک اخلاص و ایمان ساده فردی نیست بلکه عظمتش به میزان عظمت کثرات موضوعاتِ اداره کشور است که در همه این موضوعات به ایشان فشار می‌آورند تا از این آرمانها دست بردارد، ولی ایشان با صداقت و بدون پشتیبانیِ دستگاه‌های علمی کشور، بر آنها ایستادگی کرده و نتیجه‌اش تولید قدرتی شده است که دشمنان مجبور شدند برای مهار این قدرت، آن جنایت بزرگ را مرتکب گردند و «فضاحت آمریکایی» را در جهان به بار آورند و البته ایام الله دیگری برای امت محمد و آل محمد(ص) رقم بخورد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا انجم شعاع ( دوشنبه 100/10/20 :: ساعت 12:21 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
گزارش نشست علمی انجمن فقه در موضوع: وقف پول از دیدگاه امامیه
خلاصه طرح مطالعاتی استراتژی توسعه صنعتی کشور مسعود نیلی
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(4)
فلسف چگونگی اسلامی(3)
فلسفه چگونگی اسلامی (2)
فلسفه چگونگی اسلامی(1)
به مناسب هفته افشای حقوق بشر غربی
تبیین و تعمیق مولفه های صنعت موضوعاً براساس فلسفه شدن اسلامی د
جلسه اول سلسله نشست های انقلاب اسلامی- حجت الاسلام صدوق
تعریف سیستم و نگرش سیستمی
[همه عناوین(83)]

>> بازدید امروز: 24
>> بازدید دیروز: 24
>> مجموع بازدیدها: 68325
» درباره من

مهندسی توسعه نظام اجتماعی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب