سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهندسی توسعه نظام اجتماعی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تحلیل اقتصاد سرمایه داری و اثرات سوء آن بر جامعه(3)

4. اثر چهارم: مسئله گرانی و تورم
1/4. ریشه‌یابی مسئله گرانی
گرانی در ساده ترین معنای آن این است که مصرف جامعه به شدت نسبت به تولید فاصله پیدا کرده و در نتیجه پول نیز به تدریج ارزانتر می‏شود. وقتی ارزش پول کمتر شد گرانی پیدا می‏شود.
    وقتی دوگونه جهت‏گیری در جامعه وجود داشت به گونه‏ای که از یک طرف انگیزش انقلابی، یک نوع گستاخی انقلابی را بوجود آورده که تحقیر را به راحتی نمی‏پذیرد و از طرف دیگر نظام سرمایه‏داری می‏خواهد او را مجبور به تحقیر کند؛ این اختلاف پتانسیلِ شدید بین این دو، به یک نحوه گرانی لجام‏گسیخته تبدیل می‌شود. چون شما تسلیم نشده‏اید که پرستش دنیا را به معنای اینکه هیچ هویتی برای انسان قائل نباشید و اینکه انسان به صورت کالا تعریف شود، بپذیرید. حتی اگر آمریکا هم در اینجا حاکم باشد، نمی‏تواند به راحتی این کار را انجام دهد. آمریکا هرگز نمی‏تواند در دنیا به مردم بگوید: من به شما وعده بهشت می‏دهم پس از من طرفداری کنید! یا بگوید: من شما را از یوم‏الحسره می‏ترسانم! این حرف را نمی‏تواند بزند. نمی‏تواند داعیاً الی الله باشد. اگر بنا باشد کسی داعیاً الی الله باشد باید انقلاب اسلامی داعیاً الی الله باشد. در داعیاً الی الدنیا هم کسی که نمی‏تواند جلوتر از آمریکا حرف بزند. در دعوت به دنیا، آمریکا حرف اول را دارد. اگر بنا باشد انگیزش جامعه به تقوای مادی باشد، چرا ما زیر بلیط آمریکا نباشیم؟! یعنی تفاوت مطلب این است که ما اگر گفتیم دنیا اصل است حتماً برتری دنیاداران بر ما حتم و فرض خواهدبود؛ زیرا آنها در غلظت و شهوت مادی غلبه دارند. ما هر قدر هم که اهل غضب و شهوت مادی باشیم بیشتر از آنهایی که مؤمن به این عالم هستند و کاری به عالم دیگر ندارند، نمی‏توانیم تندتر برویم. کفه ترازو به نفع ریاست آنها می‏چرخد. اگر به نفع ولایت آنها چرخید آنوقت در قدم اول ما مجبور خواهیم‏بود برای انگیزش اجتماعی، سرمایه داخلی را تمرکز دهیم و در قدم دوم بگوئیم از اعتبارات جهانی استفاده کنید؛ یعنی بگوییم سرمایه‏های خارجی را در اینجا جذب کنید؛ چون در ایران نمی‏شود کار کرد مگر سرمایه‏های خارجی جذب شود! «مدل اقتصادی»، علت جذب سرمایه خارجی در جامعه است. وقتی هم می‏خواهید سرمایه جذب کنید، سرمایه‏گذار خارجی بدون انتظار، این کار را نمی‏کند. سرمایه خود را قربة الی الله در جامعه شما وارد نمی‏کند و صریح نوشته‏های سرمایه‏گذارهای خارجی این است که می‏گویند ما امروز نیاز به جنگ با ایران نداریم، تنها کافی است که ابزارهای سرمایه و مدیریتی را بدست بگیریم.
1/1/4.  ردّ «نظر کارشناسان مبنی بر وجود نقدینگی به عنوان دلیل نگرانی»
کارشناسان وجود «نقدینگی» را به عنوان علت گرانی بیان می‏کنند، در حالیکه این دروغ است. این دروغ باید به صورت صحیح برای مردم تشریح شود، امروز گرانی اصلا به دلیل نقدینگی نیست؛ زیرا مردم پولشان را در بانک‌ها می‏گذارند و بانک‌ها نیز سرمایه‏گذاری می‏کنند. حتی به‏گونه‏ای است که به صرفه است، مردم خانه‏شان را بفروشند و پول آنرا در بانک بگذارند. به عنوان مثال کسی که خانه‏اش پنجاه میلیون تومان قیمت دارد، چنانچه پول آنرا در بانک پس‏انداز نموده و 18% سود دریافت کند، آنگاه در یک سال نُه میلیون تومان سود خواهد برد؛ در حالیکه با پرداخت سیصدهزار تومان در ماه می‏تواند بهترین خانه را اجاره نماید، آنهم خانه‏ای خوب و آبرومند که قیمت آن بیش از پنجاه میلیون باشد. نتیجه مابه‏التفاوت این اجاره‏خانه در سال با سود سپرده او در سال بگونه‏ای است که شخص می‏تواند سه میلیون ششصد یا چهارمیلیون اجاره بدهد و پنج میلیون تومان دیگر را مجددا پس انداز کند یا مصرف کند. اگر احتیاج نداشته باشد و سود سپرده را مرتب گرفته و جمع کند، بعد از 10 سال در قبال همین سود باقی مانده، چهل میلیون تومان پول جمع می‏شود که با پنجاه میلیونش (اصل پول) نود میلیون می‏شود.
    این ارقام در بسیاری از شهرهایی که کارهای صنعتی ندارند، بسیار زیاد نیز هست، یعنی الان کسانی که قدرت ندارند  پول را در بانک‏ها می‏گذارند و بانکها هم سرمایه‏گذاریهای بزرگی دارند و اینگونه نیست که رابطه بین پس‏انداز و سرمایه‏گذاری قطع باشد.
    بنابراین سؤال مهم این است که ریشه گرانی در چه چیزی است؟ در این مسأله نباید گرانی را براساس نظام سرمایه‏داری تعریف نماییم تا بگوییم چون پول پس‏انداز نشده و سرمایه‏گذاری نمی‏شود و برای مصرف در دست مردم هست، بلکه رقابتِ در مصرف تقاضای بیشتر از حجم تولید بوجود می‏آورد و این منشأ گرانی است و بعد نتیجه بگیریم که هرگاه بخواهیم تقاضا را کم بکنیم باید مردم را به پس‏انداز مشتاق کنیم تا بجای اینکه بروند با آن چیزی بخرند و تقاضا زیاد شود و بالمره جنس کم گردد، باید پولها جمع شود و وارد بانک شود تا هم بانک سرمایه‏گذاری کند و تولید بیشتر شود، در این صورت عرضه بیشتر می‏شود و تقاضا کم می‏شود که نتیجه‏اش ارزانی است. این تحلیل براساس دستگاه سرمایه‏داری است.
  در نظامی که فقط یکبار انقلاب شده باشد، محال است این سیکل رخ بدهد و محال است بتوان نظام سرمایه‏داری را تا آخر خط پیاده شود، در نظامی که انقلاب شده باشد، رقابت بین ارزش کار و قیمت سود سرمایه در قیمت تمام شده است؛ یعنی نیروی کار می‏گوید چقدر آن را به من تخصیص می‏دهی! وقتی شما تعریف فقر را تغییر دادید و گفتید هرکس یخچال ندارد، فقیر است (نه اینکه هرکس یخچال دارد، غنی است)؛ یعنی زمانی که شما کالاهای اساسی را بین همه مردم توزیع کردید و برق را به روستا بردید، در حالی که تولید روستا سنتی است و برق محصولی صنعتی می‏باشد، بعد یخچال و تلویزیون و کولر و... را همه‏جا توزیع کردید، در واقع قشری را که نظام سرمایه‏داری آنها را حاکم کرده بود، بدست مردم زمین زده‏اید. ساختار سرمایه، هرچند در شکل ضعیفی وجود داشت، بدست مردم فروپاشید، ساختار سرمایه هرچند صنعتی نبود و سنتی بود و ترکیبی از فئودالیته، بخش صنعت و ترکیبهای مختلف دیگر بود، بهمراه شاه و اطرافیانش فرو ریخت، یعنی فرضا گفتید صنایع بند الف یعنی صنایع بزرگ مطلقا ملّی است، صنایع بند ب در گرو بانک ملی باشد و صنایع بند ج هم نوعا ملی باشد. تازه در اداره صنعت هم گفته‏اید باید در دست انجمن اسلامی باشد، یعنی کلا تکنوکرات را ذلیل دست کارگر کردید. مثلا کارخانه سیمان فارس که قبل از انقلاب تأسیس شده است، این کارخانه در ابتدا دویست تُن سیمان در روز تولید می‏کرد و تا روز پیروزی انقلاب تولیدش در عرض 20 سال؛ (از زمان تأسیس که سال 1335 باشد تا فرضا سال 1355 یا 1357) به 3هزارتن؛ یعنی پانزده برابر ظرفیت اولیه ارتقاء یافت، در حالیکه تعداد کارگرانش هزار نفر بود، پس از انقلاب تعداد کارگر در عرض پنج سال به سه هزار نفر رسید، اما حجم تولید روزانه‏اش از سه‏هزارتن -با اینکه دیگ همان دیگ سه‏هزارتنی است- به هشتصد تن در روز؛ یعنی کمتر از 13 رسید، حال اگر تناسب نرخ کارگر با سرمایه را در قبل و بعد از انقلاب بسنجیم، نرخ کارگر شدیدا بالا رفته است و اصلا قابل قیاس هم با قبل از انقلاب نیست.
2/1/4. قابل علاج نبودن گرانی بعلت تقابل گستاخی انقلابی با معادلات سرمایه‏
    بنابراین «گرانی» معلول اختلاف بین گستاخی انقلابی و نظام سرمایه‏داری هست. این گرانی هم قابل معالجه نیست و در واقع ناهنجاری بین دو انگیزه است. مردم پس از آنکه شما آنها را به گستاخی رسانده‏اید و گفته‏اید که کرامت انسان اصل است، تحقیر را نمی‏پذیرند. درست است که یک فرد ممکن است دنبال زندگی تشریفاتی و اشرافی نباشد ولی تحقیر را نیز از ناحیه سرمایه نسبت به خانواده‏ خود نمی‏پذیرد و در یک سقفی می‏ایستد. اینطور نیست که بگوید اگر خانواده‏ام تحقیر شد من آنرا می‏پذیرم. چرا؟ زیرا دولت کنونی، دولت زمان شاه نیست و این فرد نمی‏تواند محیط را مطلقاً تخطئه نماید؛ لذا پذیرش محیط به صورت نسبی منشأ این می‏شود که این فرد نیز بپذیرد باید یک حداقلی را دارا باشد.
ممکن است بگوئید اگر  این جهت تقاضای مؤثر نباشد، چگونه می‏تواند منشأ گرانی شود؟
در پاسخ اینکه گاهی تقاضای مؤثر را در خود نظام سرمایه‏داری ملاحظه می‏کنید که می‏گوید تقاضای مؤثر از آن کسی است که پول دارد؛ حق مصرف از آن کسی است که پول دارد. حال اگر آن کسی که پول ندارد، تحقیر را بپذیرد؛ یعنی بگوید: این مصرف، حق من نیست، در واقع این فرد تسلیم نظام سرمایه‏داری شده‏است. امّا اگر تحقیر را نپذیرد حتی با گرفتن وام با مشکلات زیاد سعی می‏کند مثلاً مهمانی را به هر نحوه‏ای که هست ترتیب دهد. قبل از انقلاب مثلاً سال 1350 با قطار درجه سه چوبی به مشهد می‏رفتند، اصلاً سفر به مشهد با هواپیما به مخیّله ایشان خطور نمی‏کرد، ولی الان مردم عادی توقع سفر با هواپیما را دارند. این به معنای بالارفتن گستاخی انقلابی است.
بحران اقتصادی آنجایی است که انتظارات بالا رود. وقتی انتظارات بالا رود، مزد کارگر نیز بالا می‏رود. با بالارفتن مزد کارگر، بیکاری نیز بیشتر می‏شود؛ یعنی کارگر بیکار است و مزد ارزان هم قبول نمی‏کند. حدوداً در سال 1350 مزد استاد بنّا 15تومان، شاگرد بردست او 6 الی 7تومان و کارگر ساده بین 4 الی 5تومان بوده و گوشت نیز کیلویی 40تومان بوده‏است؛ یعنی مزد دو روز یک استاد بنّا برابر یک کیلو گوشت نبوده‏است. امّا امروز حقوق یک استاد بنّا 6هزار تومان و گوشت کیلویی 2هزار تومان است؛ یعنی حقوق او برابر با 3کیلو گوشت است. پس چون که گستاخی دارد و تحقیر را نمی‏پذیرد لذا بیشتر مصرف می‏کند. علّت این گستاخی نیز این است که خانواده او می‏گویند مگر ما آدم نیستیم که مصرف کنیم؛ اما زمان قدیم قبول داشتند که تعریف آدم را طبقاتی کنند. به علت همین طبقاتی بودن جامعه، سوارشدن در قطار درجه سه چوبی برای فرزند یک خانواده ذوق داشت. امّا اگر امروز یک فرزند را با قطار درجه سه به مسافرت ببرند، علاوه بر اینکه ذوق ندارد از پدر خویش نیز ناراحت می‏شود. ابتدا سفر با هواپیما را هرچند به شوخی مطرح می‏کند ولی بعد توقع خواهدداشت. یک بنّا در گذشته آجر روی هم می‏گذاشته و الآن هم فرقی با گذشته نکرده و فنی‏تر نشده‏است؛ ولی می‏گوید حقوق من 6هزار تومان است. اگر تنها گوشت را به عنوان واحد بگیرید (نه طلا را) ببینید که چه اندازه با قبل تفاوت دارد.
بنابراین گرانی در ایران قابل علاج نیست، مگر اینکه نظام سرمایه‏داری کنار برود، چون این فقط سرمایه‏دار و کارخانه‏دار نیست که مجبور می‏شود در قیمت کالا، نرخ مزد کارگر بیرون از کارخانه را بپذیرد، بلکه خود دولت هم در دستگاه خدماتی‏اش همین‏گونه می‏شود؛ یعنی خود دولت هم مجبور می‏شود به کارمندان ساده‏اش حقوق بالا بدهد، چون به خط فقر نگاه می‏کند و حقوق کارگر را بالا می‏برد.
5. اثر پنجم: مسئله رُشوه‏
ریشه رشوه در همین ناهنجاری اقتصادی است، نه در بی‏عُرضگی مدیر، لذا در همه جا رد پای رشوه را می‏بینیم، البته می‏شود در تحلیل چشم را روی هم بگذاریم و مانند بعض مسئولین این گونه بگوئیم اگر رشوه هست، موردش را معرفی کنید. اگر اجازه بدهند تا نمونه‏برداری و آمار تهیه شود و آزادی عمل در اعتراف به رشوه وجود داشته باشد، آن وقت معلوم می‏شود که چقدر رشوه وجود دارد.
اساسا رشوه در نظام سرمایه‏داری یک چیز معقولی است.  رُشوه در نظامی که ناهنجاری دارد؛ یعنی دو قطب در آن وجود دارد، یک امر قهری است؛ یک قطب، قطب ارزشی که می‏گوید ارزش برای انسان است، این قطب گستاخی انقلابی درست کرده است، مردم هشت سال کشته داده‏اند، این قطب می‏گوید یک موی کوخ‏نشینان به کل کاخ‏نشینان می‏ارزد، این مسایل ولو برای بی‏دینها محیط را گُستاخ کرده است، این قطب می‏گوید جلوی تکنولوژی آمریکا می‏ایستم و با خون می‏جنگم، به شاه گفته «خون بر شمشیر پیروز است»، این مسایل که چیزهای ساده‏ای نیست، علاوه بر همه اینکه این قطب به مردم گستاخی در مصرف داده است؛ یعنی یخچال را در تعریف فقر وارد کرده (نه سبو را) مثلا کسی که تولید فنی نداشت آب را با سبد خنک می‏کرد، شغل او شغل ساده بود، مصرف او هم مصرف ساده بود. یعنی شغل او کاردستی و غیرفنی بود سبو هم با کاردستی و غیرفنی درست می‏شد، حالا یخچال چیزی نیست که با کاردستی درست بشود، احتیاج به کارفنی کارخانه دارد. کار این آقا در روستا کار ساده‏تر از قبل هم شده، یعنی می‏رود به جهاد می‏گوید بیا زمین مرا شخم بزن، بیا دیسک بزن، بیا بذر بپاش و من فقط یک آبیاری می‏کنم. خود را مالک محصول می‏داند! هیچ سرمایه‏ای هم برای خرید زمین نگذاشته، مدیریت او هم مدیریت بسیار ضعیفی هست، به نحوی که فقط «اطلاع» می‏دهد نه اینکه مدیریتِ بخشی از کار جهاد است. اسم آن را حتی مدیریت فنی خرد هم نمی‏شود گذاشت.
    خوب، حالا در تعریف ثروت قبل از سا 55، 54، در تعریف ثروت حتما یخچال مطرح بوده که حتما و قطعا قبل از سال 48 کسی جز ثروتمندان یخچال نداشتند. متوسطین جامعه در سالهای 48 که قیمت نفت بالا رفت و پول در نظام توزیع ریخته شد، متوسطین هم یخچال دار شدند ولی روستائیان که یخچال‏دار نبوده‏اند! ولی الان یخچال، کولر، جاروبرقی، رختشویی، چرخ‏گوشت، جای جارو و لگن رختشویی و سبو و کلیه وسایل و ابزار آلات ساده خانه را گرفت.
حال از موضوع مردم نه از موضع علت ناهنجاری، به مداقه پیرامون مسئله رشوه می پردازیم. مردم مبتلا به کسانی هستند که بجای خدمت به مردم، درخواست رشوه می‏کنند. در حالیکه این درخواست در محیطی واقع می‏شود که مردم می‏بینند دولت، ارزش خدمات دولتی را از چند راه از آنان اخذ می‏کند، یکی اینکه نفت بفروش می‏رسد و خرج کارکنان دولت می‏شود، دوّم اینکه؛ هزینه خدمات دولتی در هر قسمتی که ارایه می‏شود، از مردم گرفته می‏شود و هر روز هم قیمت آن بالا می‏رود، پول تلفن، آب و... مرتبا ارزش خدمات بالا می‏رود و هزینه‏ آن مستقیما از مردم گرفته می‏شود. پس هم پول نفت و منابع طبیعی جامعه دریافت می‏شود و هم مستقیما اجرت دریافت می‏شود و هم به‏صورت غیر مستقیم رشوه دریافت می‏شود، علاوه بر اینها مالیات را هم دریافت می‏کنند، بنابراین مردم از چهار طرف هزینه می‏کنند، تازه خود این نحوه دریافت اجرت خدمات هم شیوه خوبی ندارد، مثلا شرکتهای وابسته به دولت، برای آب، مانند شرکت فاراب در شیراز، شرکتی -زیر نظر جهاد، سازمان آب و...- جهت توزیع آب درست کرده‏اند، آنگاه رسما به مالک یک زمین می‏گویند چقدر از زمینت را بما می‏دهی تا ما آب را تا زمین شما هم بکشیم. کشاورز می‏گوید مگر این سد تصویب نشده که در اینجا ساخته شود، می‏گویند، چرا! تصویب شده است، کشاورز می‏گوید مگر اینجا ساخته شود، می‏گویند، چرا! تصویب شده است، کشاورز می‏گوید مگر این سدّ برای آبرسانی به زمینها کانال کشی نشده است، می‏گویند بله، اما این آب به زمین شما نمی‏رسد، مگر اینکه از قبل سهم ما را معین کنید. حال اگر بگوییم آیا شما هم خان موضوعی شده‏اید؟! یعنی خان آب شده‏اید؟ می‏گویند بله، خان‏بودن ما ثبت هم شده است، ما 2400 کارمند داریم که باید بهرحال بگونه‏ای خرج اینها را دربیاوریم. لذا باید یا نقدی یا جنسی، یک چیزی را بما تحویل بدهید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا انجم شعاع ( چهارشنبه 93/4/4 :: ساعت 7:1 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
گزارش نشست علمی انجمن فقه در موضوع: وقف پول از دیدگاه امامیه
خلاصه طرح مطالعاتی استراتژی توسعه صنعتی کشور مسعود نیلی
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(4)
فلسف چگونگی اسلامی(3)
فلسفه چگونگی اسلامی (2)
فلسفه چگونگی اسلامی(1)
به مناسب هفته افشای حقوق بشر غربی
تبیین و تعمیق مولفه های صنعت موضوعاً براساس فلسفه شدن اسلامی د
جلسه اول سلسله نشست های انقلاب اسلامی- حجت الاسلام صدوق
تعریف سیستم و نگرش سیستمی
[همه عناوین(83)]

>> بازدید امروز: 40
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 69438
» درباره من

مهندسی توسعه نظام اجتماعی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب