اساسا ما زمانی میتوانیم به یک مدل کارآمد در عرصه اداره کشور دست پیدا کنیم که قبل از آن منطق استباط احکام (از درون منابع و متون دینی) هماهنگی خود را در مرتبه قبل از استنباط با معارف دینی تمام کرده باشد، طبعاً اگر نظام کارشناسی کماکان شرائط اجتماعی خود را اصل و منشاء انگیزش عمومی قرار دهد و اخلاق را تابع اثر مادی تعریف کند، حتماً نمیتواند به پیشنهادی جمعبندی مدل خود براساس احکام اسلام و لوازم آن بپردازد به تعبیر بهتر نظام کارشناسی کشور زمانی اسلامی میشود که بافت مدلسازی و روش سیستمسازی آن در معاینه آسیبها، دین را در بالاترین مرتبه پذیرفته باشد. و اما اگر چنین نظام کارشناسی بعضاً احساس بُنبست میکند؛ حال آنکه عمدهی بدنه این نظام را افراد متدین تشکیل میدهند، علت را بایست در مدل کارشناسی موجود دانست که نمیتواند در جمع بین احکام الهی با مبانی مادی خود موفق عمل کند.اصولاً انسان اقتصادی و اکونومیک در نظام مادی دارای تعریف متفاوت با انسان وقف در نظام اقتصاد اسلامی است و مدل موجود در نظام کارشناسی کشور هیچگاه نمیتواند با نرمافزار مادی به فرهنگسازی وقف در جامعه اسلامی مبادرت کند.به تعبیر دیگر مدل موجود قادر نیست، انگیزش مادی را در یک ستون و انگیزش الهی را در ستونی دیگر بنحوی با یکدیگر تقابل دهد و افزایش بازدهی ستون دوم را نسبت به بازدهی انگیزش مادی تعریف کند.بدین دلیل است که کارشناسان چنین نظامی همواره خود را ناتوان احساس کرده و زبان به شکوه میگشایند که چرا نمیتوان برنامهای جامع برای کشور طراحی کرد؟ مثلاً ایشان زمانی که میخواهند سیاستهای پولی را تنظیم کنند، میبینند اگر بخواهند سود را از عرصهی پسانداز و سرمایهگذاری حذف کنند، عملاً رغبتی برای مردم در جهت سپردهگذاری ایجاد نمیشود و زمانی که بخواهند سرمایهگذاری را رونق دهند، نمیدانند با اختلاف طبقاتی چه کنند؟!