جامعه اسلامی هیچ چارهای جز تمسک به یک منطق شامل الهی ندارد، منطقی که نه جهان ماده بلکه خالق آن را اصل قرار میدهد تا بتواند تکنولوژی اسلامی تولید کند و الا یا به ورطهی نظام سوسیالیستی میافتد و یا به مهلکهی نظام سرمایهداری گرفتار میآید. سر حلقههای تکامل تاریخ بشر به ما گوشزد میکند، بایست توسعه اجتماعی را هماهنگ با جهت کلی حاکم بر تکامل تاریخی قرار داد. از این رو است که از ضرورت حاکمیت اخلاق بر صنعت، تکنولوژی و کلیه بخشهای و شئون جامعه میتوان سخن گفت چرا که تمامی این بخشها بایست در خدمت تکامل اخلاق الهی جامعه باشد و البته در این میان نقش محوری از آن حاکمیت است اما اگر همین حاکمیت اسلامی صرفاً بعنوان بخش خدمات نظام سرمایهداری در مقیاس رشد ناخالص ملی جهانی عمل کند، مشخص میشود که الگوی مورد نظر ما، اخلاق را تابع انگیزش مادی قرار داده است. متأسفانه این واقعیت تلخ امروز در سطح جهان اسلام وجود دارد و این کشورها قبل از آنکه یکی از محورهای بخش تولید در سطح جهانی باشند، یکی از عناصر دست اول بلکه دست دوم بخش خدمات در جهت توسعه مادی نظام غالب محسوب میشوند. طبیعی است که سود سرمایه و اختلاف طبقاتی شاخصههای مهم این بخش محسوب میشوند در این دیدگاه چون موتور محرک انسان، سود سرمایه است؛ لذا هر کسی که سرمایه بیشتری دارد از حق بهرهمندی بیشتری نیز برخوردار است و این چیزی جز حاکمیت اخلاق مادی بر پیکره جامعه نیست.