1- نگاه خُرد: نگاه به بهره مند شدن از کالاها و محصولات آن در راه اهداف و آرمانها خود.
نقد: این بهره مند شدن بدون توجه به «تعریف توسعه همه جانبه» دارای بار فرهنگی است و استقلال فرهنگی را مورد هجمه قرار میدهد و بنیان استقلال سیاسی و اقتصادی را نیز تهدید مینماید.
2- نگاه ساختارگرا یا کلان: مشروط کردن نهادهای ربوی بخش اقتصاد سرمایه داری به عقود شرعی
نقد: عدم توجه به مدل یا ماشین حاکم بر بخش اقتصاد؛ برنامه ریزی؛ و جامعه شناسی مادی نظام های سرمایه داری علّت غفلت نسبت به منحل شدن اهداف؛ ارزشها در درازمدّت میشود؛ زیرا تعاریف و معادلات کارشناسی و ظرائب فنی حاکم بر تخصیصها امکان هدایت مجموعه ی نهادها بسمت اهداف و ارزشها را در عینیّت ممتنع مینماید. و از طریق نظام موازنه قدرت؛ تقاضای مؤثر اجتماعی را نیز از اصول و هدف گذاریهای سلب مینماید.
3- نگاه تکاملی یا توسعه: درک صحیح از سه رکن در نظام سرمایه داری ما را به تدبیری عمیق در تدابیر و راه حلها میرساند.
1-ماشین یا مدل سرمایه داری
2-جادهی نظام های سرمایه داری
3-اهداف نظام های سرمایه داری
نقد: در این نگرش شرکتها با قوانین تجمیع ثروت بوجود میآیند و در این شرکتها مدیریت از مالکیت تفکیک شده و مالکیت از حقیقی به حقوقی تعریف میشود و تبدیل به اعتبارات میشود. و بانکها گردش اعتبارات را در شرکتها ارگانیزه کرده و تبدیل به اندام میکند و بانک مرکزی با تعیین سیاستهای نشر اسکناس به این پیکرده خون یا مال میدهد. از طرف دیگر اعتبار شرکتها و بانکها بوسیله نظام موازنه قدرت یعنی تعاریف حقوقی،نظام تخصیصها، نظام مجوزات بستر رشد و فعالیت را برای بخش خصوصی فراهم مینماید. و حال ثروتها با قدرتهای نجومی در یک نظام تبدیل به قطب توسعه میشوند و تولید مکانیزه میتواند تولید اشتغال؛ رقابت در عرصه اقتصادی و بالا رفتن ظرفیت صادرات مدرن را فراهم نماید از این رو، هم قدرت پول ملّی در توازن با ارزها بالا میرود نهادهای خدماتی مورد نیاز خود را بسازد و زیرساختهای توسعه بوجود میآید . دانشگاهها؛ مخابرات؛ رسانه ها؛ ترمینال های حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی؛ و...همه رهین انظباط داشتن نسبت به رفتار نظام های سرمایه داری در صحنه جهانی و بینالمللی است و جهانیشدن؛ و تجارت جهانی و سازش جهانی سه رکن در استقلال اقتصادی است. یعنی نرخ مبنای رفاه دائم التزاید بعنوان هدف نظام های سرمایه داری در زندگی امریکایی؛ پذیرش راه و رسم زندگی علم درعرصه مدیریت تحوّل یا توسعه در زندگی مدرنیته است. نقش محوری بانکها در توسعه اقتصادی از منظر توسعه و کلان بسیار متفاوت است. موانع ذکر شده نسبت به ابهام در تعریف نظام بانکی؛ قانون عملیات بانکی، قادر نبودن ارزشیابی مقالات اقتصادی به لحاظ عدم اطلاع از چگونگی مصرف تسهیلات بانکی و فقدان کد اعتباری برای اشخاص؛ همه و همه بدلیل نداشتن نگرش توسعه ای به ساختار نظام بانکی است و با هیچکدام از امور فوق هیچ مشکلی حل نمیشود بلکه به مشکلات موجود بار جدیدی اضافه میشود.با «حرکت بسمت بازارهای الکترونیک» و «تجارت جهانی» تحوّلات در روابط بانکداری جهانی و تغییر در مقیاس ربا بمعنای سرعت سود سرمایه در زمان ارتقاء مییابد و مشروط شدن نظام بانکداری به عقود شرعی در انزوا بود. لذا هیچ مقوله یا نهادی به اندازه نظام بانکداری در تعریف قوانین عملیاتی اش شفاف نبوده و نمیباشد. لذا تبعات تصمیمات انقلاب در رفتار قاعده مند بانکی قابل پیش بینی نمیباشد.
لذا مشکل عدم اطلاع نسبت به چگونگی مصرف تسهیلات بانکی نیست بلکه پرواضح است که تخصیصها و هدایت تسهیلات بانکی به سمت توزیع میرود و نمیتواند پشتوانه تولید قرار گیرد زیرا بدلیل جهش قیمتها نمیتوان برای تولید امنیت اجتماعی بوجود آورد. و فقدان کد اعتباری برای اشخاص و... همه از نشناخت نگاه سیستمی به بخش اقتصاد آزاد است.سیاستهای قیمت ارز در اقتصاد برای حفظ ارزش پول ملّی بمعنای حفظ اقتصاد کمّی شده نظام بوده که تولید باید قطب توسعه باشد بدلائل فوق تحقق نمییابد از این رو، توازن ارزی برای تأمین شعار عدالت و بالا رفتن واردات و پاسخ به انتظارات اجتماعی رقم میخورد که در چالش با فرهنگ سرمایهداری است. ساماندهی بخش خصوصی با دولتی شدن اقتصاد چه بشکل تعاونیها و چه در قالب شرکتهای وابسته به وزارتخانه ها بی معنا گردیده و با فساد اداری؛ فساد مالی در بخش اقتصاد نمیتوان انتظار ایجاد ساختار سالم مالیاتی داشت. لذا ساختار مالیاتی کشور پشتوانه بخش توزیع ناسالم کشور است. عدم کفایت آن بدلیل عدم جمع آوری مالیات از بخش تولید یا عدم ساماندهی بخش خصوصی در نظام است بطور طبیعی سخن از طرح جامع و متوازن در نظام مالیاتی نیز بیمعنا میگردد.
* اقتباس از مباحث اقتصادی برنامه پنجم حجه الاسلام و المسلمین دکتر صدوق عارف