اساسا دستیابی به تولید جدید و بومی در بخش صنعت دارای لوازم خاصی است که تولید علم پایه متناسب، خصوصاً معادلات فیزیک و قبل از آن، فلسفه فیزیک، اولیترین تولید است. در اینجا چند سوال قابل تامل میباشد: آیا تعریف جهان و انرژیهای نهفته در آن تنها از پشت عینک موجود، قابل کشف است؟ آیا نمیتوان بنیان علومی دیگر را نیز پیگیری کرد؛ که بگونهای دیگر به جهان و مافیها نگریست و کارآمدی جدیدی از آنچه خداوند متعال مسخر بشر کرده است به جهان انسانی ارائه کرد؟ ما باید بتوانیم براساس تعریف جدید از نهانترین و زیربنائیترین بخش ارتباط انسان با جهان و طبیعت، به ارائه تعریف جدیدی از صنعت دست یابیم. به عنوان مثال: اگر صرفهجوئی در ظرفیت تولید صنعتی را در تعریف صنعت دخالت دهیم، در این حال صرفاً سود اقتصادی نمیتواند معیار صحت عملکرد اقتصادی و صرفهجوئی در مقیاس تولید محسوب شود، بلکه سود سیاسی و فرهنگی نیز که بمعنای سود در انگیزه و اندیشه است باید مَد نظر برنامهریزان کلان کشور قرار گیرد؛ در این صورت در کنار افزایش دائمی انگیزه و ارتقاء قدرت تفاهم جامعه، باید در سومین مرحله به سود اقتصادی نگریست و برآیند مجموعه این سه سود را ملاک ارزیابی نهایی قرار داد؛ در این حال میتوان امیدوار بلکه مطمئن بود که کارگر جامعه اسلامی بیش از 8 ساعت کار مفید انجام دهد ولی با اضافهکاری خود، حقوق و مزایای دیگری را طلب نکند بلکه آن را بعنوان باقیات الصالحات و با قصد قربت، ذخیره آخرت خویش بداند. مگر غیر از این است که هم اکنون بسیاری از همین کارگران به صورت مجانی در خدمت ایامالله محرم و رمضان هستند بلکه اگر ضرورت اقتضاء کند از اموال شخصی خود نیز برای این هدف مقدس هزینه میکنند؟ تمامی اینها نیازمند برنامهریزی و مکانیزمسازی دقیق است که با انجام آن میتوان شیب تغییر نظام انگیزشی جامعه را از ضریب یک هفتم به دو هفتم و سپس در جای شایسته خود که، چهار هفتم از مجموعه ضرائب است ارتقاء داد. اما اگر مصرف، اصل باشد طبیعی است که سرمایه و تمامی مظاهر شهوات مادی بعنوان موجد حرکت اقتصادی تعریف شود و بهرهوری، به کارآمدی مادی و آن نیز به ارتقاء لذت مادی معنا گردد.
در هر دو نظام الهی و مادی، دائمافزائی تحرک خاص روانی میتواند منشاء دائم افزائی تحرک رفتار عینی باشد و ابتهاج اختیار، منشا افزایش حضور اختیار در جامعه گردد. اما پُر واضح است که ابتهاج الهی با ابتهاج مادی، در تفاوت ماهوی است. اصولاً شدت اختیار به شدت ابتهاج و خوشی بازگشت میکند. حال اگر جهت حاکم بر شدت ابتهاج بر محور باطل تحقق یابد، غلظت کفر روز به روز بیشتر میشود. و رفته رفته شرح صدر للکفر ایجاد میشود و میتواند ابتهاجات کوچک را با قدرت بهینهسازی زیاد در ابتهاجات بزرگ، مندک کند و اگر جهت حاکم، الهی باشد، قدرتِگُذار از خیرات کوچک به خیرات بزرگ برای فرد و جامعه بوجود میآید و میتواند با ثُبات قدم، بر شرایط عینی حاکم شود و صنعت جدیدی را سامان دهد. در این حال شایسته است که شرح صدر للاسلام را برای چنین جامعهی فرهیختهای، محقق کرده باشیم. پس در هر دو صورت اگر ابتهاج، دائم افزائی اجتماعی پیدا کند ساختارهای متناسب با آن و به تبع، نیازهای و صنعت هماهنگ ایجاد میشود و نرمافزارهای جدید، سختافزارهای متناسب با ساختارهای اجتماعی را پیدا میآورد.