1. انقلاب اسلامی، یک آیه الهی و همانند ناقه حضرت صالح علیهالسلام است که همگان موظف به مراقبت از آن و جلوگیری از پِی شدن و نابودی آن هستند. بر حسب روایات(1)، این ناقه از میان کوه زایش پیدا کرد و همگان حالت و صدایی شبیه به زایمان را در کوه مشاهده کردند. سپس خداوند متعال دستور داد تا نوشیدن از آب رودخانه، یک روز به ناقه اختصاص یابد و روز بعد از آن، نوبت به قوم ثمود برسد. در روزی که این ناقه از آب رودخانه مینوشید، کسی حق نداشت از آب رودخانه استفاده کند و در عوض، تمامی شهر از شیر ناقه بهرهمند میشدند و این ناقهی مبارک به تنهایی، به مایهی حیات و رزق برای یک قوم و جمعیت بزرگ تبدیل شده بود.
این حقیقت قرآنی، دارای یک تأویل عقلانی و قابل تطبیق به شرایط امروز است. درگیری حضرت امام خمینی(قدسسره) با رژیم طاغوت و قرار دادنِ یک راه جدید پیش روی امّت محمّد و آل محمّدعلیهمالسلام برای زندگی در قرن بیستم، نیازمند محاسباتی معجزهگون بود که این روند از 15 خرداد 1342 آغاز شده و در سال 1357 به پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی منجر گردید. این آیه الهی نه از روشها و تحلیلهای موجود در حوزههای علمیه از قبیل «فقه و اصول، فلسفه و منطق، عرفان و تفسیرهای متداول» نشأت میگرفت و نه از دروس موجود در علوم کاربردی غرب و دانشگاهها برخاسته بود. بلکه ناشی از اخلاص و کیاست و شجاعت ابرمردی بود که از امتحاناتی متناسب با منزلتِ «نیابت عامّه حضرت ولیعصرعجلاللهتعالیفرجه» با سلامت و موفقیت عبور کرده بود و برای مأموریت بزرگِ «اهتزاز پرچم توحید در قرن بیستم» انتخاب شده بود.
در یک جمعبندی فشرده از معارف موجود در حوزههای علمیه باید توجه داشت که حسب اولین مسأله در رسالههای عملیه فقهای عظام شیعه، «عقیدهی مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید.» لذا خاصیت علوم عقلی از قبیل «منطق، فلسفه و کلام» آن است که فرد را در کسب اعتقاد و باور به حقائق دینی یاری رساند و با طرح استدلالهای عقلی، ایمان را در او بارور کند. پس از آن، مباحث اخلاقی یا عرفانی است که باعث پرورش روحی فرد میشود و سپس مباحث فقهی است که عمل هر فرد را سامان میدهد و تکلیف آحاد مکلّفین را تعیین میکند. البته عمل به تکلیف، منوط به حصول علم و قدرت برای مکلّف است. حاصل این معارف، دستیابی به اعتقادات فردی، اخلاق فردی و احکام فردی و ابلاغ آنها به عموم عباد است.
اما جمعبندی فشرده از علوم کاربردی غرب در دانشگاهها به این قرار است: در مرحلهی «مبارزه و قیام» برای تشکیل یک حکومت، دو تئوری مطرح بود. یکی «مبارزهی مسلحانه» که بلوک شرق پرچمدار آن بود و دیگری «نبرد پارلمانتاریستی و انقلابهای رنگین» که توسط بلوک غرب طراحی شده بود. پس از پیروزی در مبارزه، دو روش شرقی و غربی برای «مدیریتِ» یک نظام وجود داشت و در عرصهی «تمدّن سازی»، دو راهبردِ «استعمار کهنه و علنی» و سپس «استعمار نو و پنهان» عملی شده بود.
در مقابل، عقلانیت و اندیشهی حضرت امام خمینی(قدسسره) برخاسته از روح قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام بود که به خیزش و نهضت ملّت ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی منجر شد و آثاری عمیق همانند تغییر در وجدان عمومی بشریت نسبت به کارآمدی دین را در پی داشت؛ آن هم در شرایطی که استعمار پنهان توانسته بود تمامی ابعاد خردهفرهنگها از جمله دین و دینداران را در خود منحلّ کند و همهی مظاهر تمدّن موجود در کشورهای اسلامی و خصوصاً در ایران فراگیر شده بود. حتی انقلابها در جهان اسلام نیز بر اساس تئوریهای علمی شکل میگرفتند و پس از پیروزی و حضور در حاکمیت، برای اداره کشور به شرق یا غرب متمایل میشدند و در نهایت به سجده و انقطاع نسبت به تمدّن موجود تن میدادند. اما حضرت امام خمینی(قدسسره) برای رهبری قیام و مدیریت کشور، هیچیک از این راهها را نپذیرفت و لذا انقلاب اسلامی به نحوی اعجازآمیز به پیروزی رسید و سپس در قالب یک نظام حکومتی به حیات خود ادامه داد. در واقع کنار گذاشتن معادلات شرقی و غربی در عرصهی مبارزه و سپس در امر حاکمیت، موجب شد تا ابرقدرتها نسبت به کنترل انقلاب و نظام اسلامی دچار ناتوانی و سردرگمی شوند و در برابر تقدیرات الهی و جریان ولایت حقهی حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه، شکست بخورند.
دستاوردهای این نهضت بزرگ در سطح «جهتگیری نظام و رهبران آن» در این محورها قابل پیگیری است:
الف) افشاء چهرهی کریه تمدّن موجود و شرکآلود بودن آن که در بیان حضرت امام(قدسسره) از آن به «بتپرستی مدرن» تعبیر شده است.
ب) برملا کردن چهرهی نفاق محارب در نظامهای مرتجع منطقه.
ج) ایجاد وحدت کلمه در میان امت اسلامی با تکیه بر «فرهنگ بعثت» و به اهتزار درآوردن پرچم «کفرستیزی».
د) نشر نام اهلبیت عصمت و طهارت و زنده شدن مشی حقیقی پیامبران و ادیان الهی.
ه) تبیین حقیقت ظهور حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه در آیندهی موعود.
و) احیاء اسلام ناب به معنای تابش نور توحید از طریق آیات و معجزات الهی در تمامی اعصار.
ز) زنده کردن نور قرآن و حیات آن در زندگی امّت اسلام.
ح) احیاء امت اسلامی تحت لوای مکتب علوی، حسینی، صادقی و مهدوی.
ط) مواجهکردن جهانیان با جریان خون اباعبداللهالحسین در امت شیعی و معجزهی عاشورا.
ی) زنده شدن فقه صادقین علیهماالسلام با مطالبهی ملت قهرمان ایران نسبت به این احکام نورانی.
2. بر این اساس، امّت محمّد و آل محمّد با تکیه بر ادبیات موسیگونه حضرت امام خمینی (قدسسره) از چنگال فراعنهی زمان نجات پیدا کردند و همانطور که بنیاسرائیل با عبور از رود نیل، به تشکیل نظام الهی در بیتالمقدس دعوت شدند، محبین اهلبیت عصمت و طهارت نیز در دوران کنونی، مخاطب همان خطاب قرار گرفتهاند که: «و إذ قال موسی لقومه یا قوم اذکروا نعمهالله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکا و آتاکم ما لم یؤت احداً من العالمین* یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب الله لکم و لاترتدّوا علی ادبارکم فتقلبوا خاسرین»(2) و تشکیل حکومت دینی تنها از طریق تحقق منویات امام خمینی مبنی بر «استنصار فکری از حوزه و دانشگاه در امر فرهنگ، تبیین ولایت مطلقهی فقیه، عدم کفایت اجتهاد مصطلح برای اداره نظام، تعیینکننده بودن زمان و مکان در روش اجتهاد، ضرورت ذوبشدن منطق حوزه و منطق دانشگاه در یکدیگر و...» ممکن است. همچنان که مدیریت مقام معظم رهبری و سفارشهای علمی ایشان به مراکز فرهنگی و پژوهشی کشور برای چارهاندیشی در موضوعات «مقابله با تهاجم و ناتوی فرهنگی، ضرورت تحول در حوزه و جلوگیری از عقبافتادگی و انزوای آن، اسلامی شدن دانشگاهها، تحول در آموزش و پرورش، ارتقاء صداوسیما به قرارگاه جنگ نرم و نمازهای جمعه به عنوان قرارگاه ایمان و بصیرت، تحقیق در موضوع سبک زندگی اسلامی، تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، راهاندازی نشستهای راهبردی جمهوری اسلامی با موضوعاتی مانند عدالت، آزادی، خانواده، مردمسالاری دینی و...» در امتداد همان خط نورانی و مبارک است.
3. بنیاسرائیل از آن فرمان الهی و خطاب مبارک سرپیچی کردند و با آرزوی بازگشت به تمدّن فرعونی و راه و رسم زندگی آن، ندای «یا موسی إنا لن ندخلها ابداً ما داموا فیها فاذهب انت و ربک فقاتلا إنا هاهنا قاعدون» سر دادند و دچار گوسالهپرستی و سرگردانی چهلساله در صحرای سینا شدند. بنابراین آنچه که امّت محمّد و آل محمّدعلیهمالسلام و جامعهی انقلابی ایران و نخبگان آن را تهدید میکند، ابتلاء غیرعمدی به گوسالهپرستی نوین و خوگرفتن به زندگی فرعونیان است که مصداق بارز آن در دوران کنونی، ادارهی نظام بر اساس «ادبیات توسعهی پایدار و همهجانبه» است؛ ادبیاتی که به تصریح مقام معظم رهبری، دارای بار ارزشی(3) است و از لحاظ مبانی بر اومانیسم استوار شده و از لحاظ نتایج، به «عدالت، اخلاق، معنویت و امنیت» منتهی نشده است. در واقع حفظِ «انقلاب سیاسیِ» ملت ایران که همانند ناقهی صالح و بمثابه یک آیهی الهی است، بدون ورود به «انقلاب فرهنگی» ممکن نیست و در این راه گرچه استفاده از فرهنگ موجود در حوزه و دانشگاه در «شرایط اضطرار علمی» لازم است؛ اما برای ادامه راه در درازمدت کافی نیست.
4. البته عملکرد حوزههای علمیه در دوران مبارزات بسیار شاخص بود و به پیروی از حضرت امام خمینی، پیشتازی در حرکت مردمی و هدایتگری آن را بر عهده داشت و این روند پس از پیروزی انقلاب و در دوران دفاع مقدس ادامه یافت، اما پس از این برهه، بخشهایی از حوزه به سلوک سنّتی عقبگرد کرد و بخشهای دیگری از آن، با رویآوردن به مدارج و مدارک دانشگاهی دچار انفعال شد. راه تغییر وضع موجود آن است که حوزهها به جای اکتفاء به «پاسخگویی به مسائل مستحدثه» مطالبهی امام خمینی در درس حکومت اسلامی در سال 1348 را که همانا تبیین روشهای تحقق فقه در زندگی اجتماعی بود، به عنوان موضوع پژوهش و تحقیق خود قرار دهند و همزمان به آسیبشناسی راهحلهایی بپردازند که تاکنون برای آن مطالبه حیاتی ارائه شده است تا روشن شود آیا دستیابی به ملکهی اجتهاد و ترکیب آن با مباحث دانشگاهی در مقطع دکتری توانسته است چالشها و نیازمندیهای علمیِ نظام اسلامی را مرتفع نماید یا این روند به معنای انفعال منطق حوزه در برابر منطق دانشگاه محسوب میشود؟! توجه به این مسائل، ضرورت حرکت برای جلوگیری از انقلابزدایی در حوزه، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، سپاه پاسداران و سایر نهادها و مجموعههای حاکمیتی را مسجل کرده و حرکت حوزهها برای پیگیری مطالبات مقام معظم رهبری در جهت ارائهی نسخهی الهی برای ادارهی جامعه را به امری حیاتی تبدیل نموده است؛ خصوصاً در شرایطی که ناکارآمدیهای ناشی از بکارگیری کارشناسی شرقی و غربی در مدیریت نظام بیش از پیش عیان شده است.
5. تمامی این خلأهای فکری و علمی در حالی ادامه دارد که مقام معظم رهبری شجاعانه و مخلصانه در خط مقدم حفاظت از انقلاب اسلامی و مدیریت نظام در میان طوفان دشمنیها قرار گرفتهاند و پرچم مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، طرح شعار عدالت در مقابل برنامههای توسعهی غربی، شرح صدر در برابر حضور جناحهای مختلف سیاسی در عرصهی قدرت، تلاش برای خروج از روزمرّگی در دستگاهها و تنظیم رفتار قوا در چارچوب برنامه، سیاستهای کلان، چشمانداز و سایر اسناد بالادستی، تحکیم قدرت انقلاب اسلامی در منطقه و ایجاد موج بیداری اسلامی و... را به تنهایی در دست گرفتهاند و در سالهای اخیر، اقتصاد مقاومتی را در جایگاه مسألهی اصلی نظام قرار دادهاند. این مجاهدتها در واقع ابزاری برای کاهش آثار سوء ساختارهای تمدّن موجود بوده که در رفتار نظام و زندگی مردم جریان یافته است. اما تا زمانی که سرپرستی ساختارها بر عهدهی ادبیات دانشگاه(4) قرار بگیرد و حوزههای علمیه با عقلائی دانستنِ این امور، ولایت این عرصهها را خارج از گسترهی دین و خطابات شارع بدانند، استنصار فکریِ رهبری نظام ـ که در جایگاه نیابت عامّهی حضرت ولیعصر قرار گرفته ـ بیپاسخ خواهد ماند و مسائل نظام به صورت ریشهای حل نخواهد شد.
-----------------------------------------
پی نوشتها:
1. کافی شریف؛ ج 8 – 185/213 و 187/214.
2. سورهی مبارکهی مائده، آیات شریفهی نوزدهم و بیستم.
3. «کلمهى توسعه، یک بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتادهى متعارف جهانى را که معناى خاصى را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعهى کار خودمان بکنیم.» بیانات مقام معظم رهبری در نخستین نشست اندیشههای راهبردی، 10/9/89.
4. «بنده دربارهی علوم انسانی در دانشگاهها و خطر این دانشهای ذاتاً مسموم هشدار دادم... این علوم انسانیای که امروز رائج است، محتواهایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهانبینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رایج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران میآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند.» بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم؛ 29/7/89