سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهندسی توسعه نظام اجتماعی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بررسی فرهنگ حاکم بر برنامه های اقتصادی(5)

3/3/3. بررسی تفاوت ساختار تمایلات الهی و الحادی
افرادی نسبت به اکل و شرب حساسیت داشته و وسایل معیشت اقتصادی برای آن‏ها محوری است. بله! یکی از حوایج انسان هم این‏ها است، اما آن‏چه محوری است، تأمین اعتبار سیاسی است.
اگر این اصل شد،  آن گاه مردم می‏گویند بیایید حوائج اقتصادی و معیشتی را ساده کنید، ‌یعنی الگوی تغذیه را عوض کنید. بیایید فکر کنید که با چه الگوی غذایی می‏توان نیازمندی‌های اولیه بدن را تأمین کرده تا در درگیری با امریکا، موازنه سیاسی و برتری به نفع اسلام باشد. به طور مثال می‏گویند می‏توان خرما را جایگزین موز یا آناناس کرد تا نیازی به واردات این اقلام نباشد. بنابراین دیگر مردم نمی‌گویند که دخلمان به خرجمان نمی‌خورد،  بلکه می‏گویند دخل کشور به خرجش نمی‌خورد.
ولی در یک جامعه دیگر که می‏گویند به دیگران کاری نداشته باشیم و باید به فکر مردم خودمان باشیم، ‌نه بوسنی و فلسطین و ... و بعد از آن می‏گویند باید برای مردم وسایل رفاه و سرگرمی و نشاط و شادابی فراهم کرد، این‏ها توجه ندارند که این تنوّع‌ها و سرگرمی‌ها، ‌خیال انسان را از اهداف انقلاب و مقابله با پلیدی‌ها و صفات رذیله و حکومت اشرار بر عالم و حرکت به سمت کرامت انسانی دور خواهد کرد.
چنین جامعه‌‌ای توجه ندارد که کنه بازی این است که «برتری جویی مادی» را در شکل مسالمت‌آمیز برای مردم تمرین می‏دهد، ‌پس می‏توان توسعه اخلاق اجتماعی را به وسیله همین بازی و رفاه ایجاد کرد و هم چنین می‏توان بوسیله تنوّع در امور مادی، تقاضایی را در مردم ایجاد کرد که قبلاً آن تقاضا نبوده است.
بنابراین هر گاه شما گفتید که من «رقابت» را اصل قرار می‌دهم، سؤال می‏کنیم: رقابت بر سر چه چیزی است؟ آیا رقابت بر سر آخرت است یا دنیا؟ بله! ما در اسلام رقابت از نوع «وسارعوا الی مغفرة من ربکم» و «واستبقوا الخیرات» داریم. مسابقه در «خدمت» و رقابت در «ارتقاء» نسبت به سعادت تعریف شده توسط اسلام را داریم؛ اما باید دقت نمود که باید «بازار را انقلابی کرد» نه «انقلاب را بازاری». یعنی بازاریان در خرید و فروششان، تمام هم خود را بر این بگذارند که به نفع اسلام کار کنند، نه این‏که بازار را مطلق فرض کرده و آن را در سود و بهره‌مندی مادی (رفاه مادی) خلاصه کنند. در نتیجه بازار را پایه توسعه قرار داده و حاکم بر جهت برنامه خواهند کرد.
به عبارت دیگر یا اقتصاد باید حول سیاست بچرخد و یا سیاست حول اقتصاد. معنای فرض اول این است که سود و عدم سود مادی باید متناسب با توسعه قدرت سیاسی تفسیر شود، ولی در فرض دوم تمام جنگ و صلح‌ها به خاطر سود و رفاه خواهد بود؛ مانند تمام کشورهای مادی.
به طور مثال زمانی که حضرت امام‌(ره) به دانشجویان به طور خصوصی اذن حمله به لانه جاسوسی را داده بودند، دولت بازرگان عزا گرفته بود و می‏گفت: این کار میلیاردها دلار به ایران ضرر وارد می‏کند، چون ایران اموال زیادی دست دولت امریکا داشت، اما امام(ره) می‌فرمود این مبلغ در مقابل سودی که ایران می‏کند هیچ است،‌ زیرا در مقابل این خرج،‌ما صولت امریکا را در دنیا شکستیم و آبروی آمریکا آسیب خورد. در نتیجه ما توانستیم امید مردم جهان را به طرف اسلام جلب کنیم.
پس معنای توسعه اخلاق، شدت انگیزه‌‌ها حول محور الله است، نه تحریک حساسیت مردم به طرف حل مشکلات شخصی خودشان.
برنامه نیز گاهی راه را برای شدت انگیزه‌های الهی باز می‏کند و گاهی هم راه را برای شدت انگیزه‌های مادی.
ما می‏گوییم اگر مردم و خانواده‌هایشان با لباس ساده باشند،‌ ولی محبّت بین آن‏ها زیاد باشد و خودشان را اهل یک حزب و پرچم دانسته و قدرت این پرچم را عین قدرت خودشان بدانند و برای خودشان این ارتقاء‌ را بخواهند که در قدرت آن پرچم فانی شده و برای آن کشته شوند،‌ در این صورت مسلماً مسئله به شکل دیگری خواهد بود. این، بسیجی کردن بازار است، نه بازاری کردن بسیجی. بازاری کردن بسیجی هم این است که کم کم بسیجی‌ها بگویند ما از دنیا عقب افتاده‌ایم. دوستانمان که به جبهه نیامدند، خانه و ماشین و پست و مقام دارند و نظام به آن‏ها احترام می‏گذارد و ما عقب مانده‌ایم.
به طور مثال دو نفر همکلاسی بوده‌اند،‌ یکی به جبهه نرفته و درس خوانده و دکترای خود را گرفته و از همین پول نفت و از طریق تعریف،‌ تنظیم و تخصیصی که گفته شد، خود را از نظر مالی به یک افق بالایی می رساند و دیگری که تمام مدت جنگ در جبهه بوده و بخاطر ترکش‌ها یک متر و 20 سانت رد جراحی در بدنش است و یک دست خود را از دست داده، ففر نیز گریبان‌گیر او است. طبیعتاً با این وضع، بسیجی می‌بیند نه اعتباری به او تخصیص می‏دهند و نه در تعاریفشان به او منزلت و آبرویی داده‌اند.
البته بعضی خیال می‏کنند که اسلامی شدن اقتصاد یعنی وارد کردن لوستر ممنوع شود تا مردم آن را مصرف نکنند. ولی این برخورد جاهلانه با موضوع است. اگر شما آبرومندی و قدرت را بر روی سطوح مدیریتی که بر اساس سود می چرخد،‌ بردید،‌ طبیعتاً آن سود برای رفاه طلب می‏شود. یعنی این آیین اداره اجتماعی می‏شود و اگر آیین اداره اجتماعی چیزی را ترویج کرد، شما نمی‌توانید بوسیله اخلاق،‌ آن را پیش‌گیری کنید.
در این صورت گستاخی انقلابی،‌ به کستاخی در مصرف تبدیل می‏شود و گستاخی در مصرف نیز در الگوی سرمایه‌داری قرار می‏گیرد.
اگر ما قرار گذاشتیم که اقتصاد الهی و اسلامی بشود،‌ باید عرضه و تقاضا حول محور عظمت اسلام بچرخد. یعنی گستاخی انقلابی را روی کرامت نفس انسان برده و مصرف را تابع آن قرار دهیم. آن وقت مردم خود به خود مانع واردات می‏شوند،‌ زیرا آن را مخالف کرامت انسانی کشورشان می‏دانند.
بنابراین باید جهت حاکم بر برنامه تغییر کند. اگر ما جهت حاکم بر برنامه را ابتدا برای خودمان تعریف نمودیم،‌ معنایش این است که تعریف انسان اکونومیک (انسان اقتصادی) و انسان مطلوب را ما داده‌ایم و گفته‌ایم که انسان مطلوب اقتصادی، وجود مبارک سیدالموحدین است که کمترین مصرف شخصی و بیشترین تولید را داشته است. پس ابتدا تعاریف را در جهت عوض می‏کنیم.
مثلاً می‏توان هیئت را که محل تجمع افراد برای ذکر اهل بیت است سازماندهی نمود؛ به این صورت که در ابتدا این هیآت به دیدن یک دیگر بروند. یعنی هیئت‌هایی در منطقه و محلات درست شود. اگر برای هیئت کوچک منبری معمولی استفاده می شد،‌ برای این سطح از تجمع،‌ منبر وزین‌تری انتخاب شود.
در قدم بعد این محله‌ها در یک مراسمی در مرکز شهر جمع شوند و مراسم بزرگتری را با حضور امام جمعه برگزار کنند و مرتباً این ارتباط‌ها را گسترده‌تر کرده و به مراکز استان بکشانند و بعد سالی یک بار نیز کل مردم از استان‌ها در مشهد جمع شوند و شبیه جمعیتی که در حج، مراسم برگزار می‏کنند، در کشور داشته باشیم و رهبری نیز برای آن‌ ها سخنرانی کند. علاوه بر این،‌ مقدماتی را در این مسیر برنامه‌ریزی کنید که عظمت فرمایشات رهبر در نظرها بسیار بالا رود. حال بعضی می‏گویند این کارها هزینه‌بر است. ولی می‏گوییم در عوض «محبّت سیاسی» تولید می‏شود. یعنی از این طریق عملاً در جان مردم یک حبّ و بعض شکل می‏گیرد و مسأله اصلی زندگی آن‏ها در عمل برایشان تعریف می‏شود. به عبارت دیگر حول این محبّت سیاسی، فرهنگ و نظام‌های فکری متناسب با آن در سطوح مختلف ارائه می‏شود و متناسب با آن دو نیز احتیاجات و حوائج مادی تعریف شده و تولید می‏گردد. یعنی فرهنگ و اقتصاد باید حول محبّت سیاسی تعریف شود. در نتیجه توسعه اقتصادی، متناسب با بالاترین قدرت اسلام (توسعه سیاسی) خواهد بود.
1/3/3/3. بیان ریاضی تغییر جهت گیری الحادی به جهت گیری الهی بوسیله مدل انتقال
بعد بحث از «انگیزه» کرده و می‏گوییم: انگیزه این انسان که در نظر ما مطلوب است، چگونه است و چگونه می‏توان این انگیزه را در جامعه جریان داد؟
برای این منظور نیز باید مدل بسازیم. البته نه مدل مطلوب که صددرصد الهی است، بلکه مدل انتقال. به این صورت که سهم اسلامی را چهار هفتم،‌ سهم التقاطی را دو هفتم و سهم الحادی را یک هفتم قرار می‏دهیم. آن وقت آن چهار هفتم را که می‏خواهیم خرج اسلام کنیم نیز خرج توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اقتصادی به ترتیب ضرائب 4،‌ 2 و 1 خواهیم کرد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا انجم شعاع ( پنج شنبه 93/4/5 :: ساعت 11:39 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
مکتب سلیمانی در گذر ایام الله تاریخ و الزامات و موانع انتقام سخت
گزارش نشست علمی انجمن فقه در موضوع: وقف پول از دیدگاه امامیه
خلاصه طرح مطالعاتی استراتژی توسعه صنعتی کشور مسعود نیلی
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(6)
فلسفه چگونگی اسلامی(4)
فلسف چگونگی اسلامی(3)
فلسفه چگونگی اسلامی (2)
فلسفه چگونگی اسلامی(1)
به مناسب هفته افشای حقوق بشر غربی
تبیین و تعمیق مولفه های صنعت موضوعاً براساس فلسفه شدن اسلامی د
جلسه اول سلسله نشست های انقلاب اسلامی- حجت الاسلام صدوق
تعریف سیستم و نگرش سیستمی
[همه عناوین(83)]

>> بازدید امروز: 7
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 68537
» درباره من

مهندسی توسعه نظام اجتماعی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب